۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۸, یکشنبه

تخیّل بزرگترین یارِ حیاتِ اخلاقی است

خلاصه: "توهّم"، یعنی بریدن از واقعیت، منشأ همه‌ی گناهانی است که ما، در ارتباط با خدا، همنوعانمان، و عالَم هستی مرتکب می‌شویم امّا "تخیل"؛ درست برخلافِ توهّم که آدمی را از واقعیت‌ها دور می‌کند، او را به واقعیتها نزدکی می‌کند: "ما از تخیل خود، نه برای گریختن از جهان، که برای پیوستن به آن بهره می‌جوییم." همان طور که توهّم بزرگترین دشمن و مانع اخلاقی زیستن است، تخیّل بزرگترین یار و مُمدِّ حیاتِ اخلاقی است
*
"سیمون وی"، فیلسوف، عارف، دین شناس، و اصلاحگر اجتماعی فرانسوی (43- 1909)، این رأی را که خاستگاه همه‌ی بدیها، در عالَمِ انسانی، توهّم است از ارکان تفکّر خود می‌دانست و بر این بود که توهم، یعنی بریدن از واقعیت، منشأ همه‌ی گناهانی است که ما، در ارتباط با خدا، همنوعانمان، و عالَم هستی مرتکب می‌شویم و در نتیجه، باعث و بانی همه‌ی شرور و مفاسدی است که دامنگیرِ جامعه‌ی انسانی شده است و در این میان، شرانگیزترین و ویران سازترین مصداقِ توهّم، خودبزرگ بینی است ... رأی این بانوی قدّیسه و این انسان بزرگ بر بانوی متفکّر و انساندوستِ دیگری تأثیری عظیم نهاد: آیریس مرداک، فیلسوف، رمان نویس، شاعر، و نمایش نامه نویس بریتانیایی (99- 1919) نیز، به تَبَعِ سیمون وی، به این نظر رسید که "دشمن بزرگ استکمال اخلاقی توهّم شخصی است: [یعنی] نسیجی از تار و پود آرزوها و رؤیاهایی خودبزرگ ساز و تسلّی بخش که آدمی را از دیدن آنچه در بیرون او وجود دارد مانع می شود. "به ویژه از دیدنِ" وجودِ انسان‌های دیگر و مطالباتشان. به نظر مرداک نیز، توهّم این امکان را از انسان می‌گیرد که به نیازهای دیگران و، اساساً، به عالَمِ واقِعِ ورایِ خود توجّه کند.
.
امّا آیریس مرداک رأی دیگری بر رأی سیمون وی افزود و گفت که، درست همان طور که توهّم بزرگترین دشمن و مانع اخلاقی زیستن است، تخیّل بزرگترین یار و مُمدِّ حیاتِ اخلاقی است، چرا که درست برخلافِ توهّم که آدمی را از واقعیت‌ها دور می‌کند، تخیل او را به واقعیتها نزدیک می‌کند: "ما از تخیل خود، نه برای گریختن از جهان، که برای پیوستن به آن بهره می‌جوییم."
.
پس، برای استکمال اخلاقی، باید بنا به توصیه‌ی سیمون وی و آیریس مرداک، حتی الامکان از دامنه‌ی توهّمات خود بکاهیم و بنا به توصیه‌ی آیریس مرداک، حتی المقدور بر دامنه‌ی تخیّلات خود بیفزاییم. جالب اینکه صحّت این دو توصیه را مطالعه و تحقیقی که بانویی دیگر به انجام رساند تأیید کرد: هانا آرنت، نظریه‌پرداز سیاسی و اخلاقی آلمانی‌تبار آمریکایی (75- 1906)، در 1963، مطالعه و تحقیق خود را درباره‌ی آدولف آیشمان، از افسران رژیم هیتلری که چندین هزار یهودی را در یکی از اردوگاه های کارِ اجباریِ آلمانِ نازی، به قتل رسانده بود، منتشر کرد. وی، دراین کتاب، که عنوان" آیشمان در اورشلیم: گزارشی از پیشِ پا افتادگیِ بدی" بر خود داشت، نشان داد که علّتِ دست زدنِ آیشمان به آن همه جنایت هولناک هم توّهم‌زدگی بود و هم فقدانِ قدرتِ تخیّل. آیشمان هم از واقعیت بریده بود و به جای آن، معجونی از اباطیل ما بعدالطبیعی در سر پخته بود، و هم نمی‌توانست مجسّم کند که چه بلایی بر سر قربانیانش می‌آوَرَد و آنان چه درد و رنج عظیمی متحمّل می‌شوند. لااقل، اگر از نیروی تخیل بهره می‌داشت می‌توانست، در عالم ذهن، به ابعادِ درد و رنجِ قربانیانِ تبهکاری های خودش واقعیّت و محسوسیّت و ملموسیّت بدهد.
.
مقصود از "تخیل" فعل یا فرایندی است که آدمی در آن آگاهانه چیزی را تصوّر می کند که، قبلاً، هرگز، در عالَم واقع، آن را کاملاً ادراک و احساس نکرده بوده است. اگر زن سفیدپوستِ بلند قدّ ثروتمندِ مسلمانی که معلّم است و از فوتبال متنفّر، بتواند حال و روز یک مرد یا یک سیاهپوست یا یک کوتاه قامت یا یک فقیر یا یک مسیحی یا یک پزشک یا یک عاشق فوتبال را تصوّر کند دست به فعلی زده یا به فرایندی وارد شده است که از آن به "تخیّل" تعبیر می‌کنیم، چرا که آگاهانه چیزی را تصوّر کرده است که قبلاً، هرگز، عملاً و در واقع، آن را تجربه نکرده و از سر نگذرانده است. شک نیست که هم خودِ قدرتِ تخیّل امری ذومراتب است و در همه‌ی آدمیان درست به یک اندازه وجود ندارد، و هم به کارگیری این قدرت. زنِ مثالِ ما هر چه از قدرت تخیّل بیشتری برخوردار باشد و هرچه قدرت تخیّل خود را بیشتر به کار بگیرد، به حال و روزِ آن عاشق فوتبال بیشتر پی می‌برد، به دنیای او بیشتر وارد می‌شود، به باورها، احساسات و عواطف و هیجانات، و خواست های او بیشتر وقوف می‌یابد، کنش و واکنش‌های او را بهتر فهم می‌کند، و در درد و رنج ها و خوشی ها و لذّات او بیشتر سهیم و شریک می‌شود.
.
به کمک همین توضیحات بسیار اندک، مرز باریک میان توهّم و تخیّل نیز، تا حدّی، روشن شد. مرز میان توهّم و تخیّل، در واقع، مرز میان تصدیق و تصوّر است. زنِ مثالِ ما اگر تصدیق کند، یعنی بپذیرد، که مرد است دستخوش توهّم است، امّا اگر فقط تصوّر کند، یعنی بینگارد، که مرد است از قدرت تخیّل بهره‌مند است و آن را به کار گرفته است. در حالت نخست، به واقعیتِ خود پشت کرده و از آن دور شده است. میان کسی که خود را باز نمی‌شناسد و کسی که دیگری را نیز می‌شناسد تفاوت از زمین تا آسمان است.

مصطفی ملکیان (+)
*
بیشتر از مصطفی ملکیان (++)
.
.

۲ نظر: